[cb:blog_page_title]

[cb:blog_slogan]

[cb:blog_page_title]

[cb:blog_title]
[cb:blog_page_title] [cb:blog_address]

شلیک به پیانیست

 

صدای پیانویش را از اتاق کناری می شنیدم، بتهوون بود، می شناختمش. لحظه شماری می کردم از اتاق بیرون بیایم و پشتِ پیانو ببینمش؛ خودش و انگشت های نازک و بلندش را. گاهی که صدای پیانو قطع می شد، هیچ حرفی نمی زدم و تمامِ بدنم گوش می شد. صدایی از دیوارهای اتاق رد می شد و بینِ سروصدای دوستانی که در اتاق اطرافم بودند، به من نزدیک می شد و سر تا پایم را می گرفت. نتِ آرام و نازکِ دوی یک آلتِ موسیقی بود شاید، میانِ سروصدای کوک کردنش، نه، صدای خودش بود. صدا در گوشم می پیچید و مسیر پر پیچ و خمی را طی می کرد و جایی آرام می گرفت.

موقع رفتن بود، باید از اتاق بیرون می آمدیم و از پذیرایی رد می شدیم. نُت ها با حرکت آرام انگشت هایش یکی یکی به من نزدیک می شدند و محو می شدند. از پشت می دیدمش با لباس بلند و مشکی اش آن جا نشسته بود و از جایش جُم نمی خورد. به طرف در که رفتیم، سرش را برگرداند. گوشواره اش از جایش لرزید و تارِ موی سیاهی میانِ ابروهایش ایستاد و همراه با سرخیِ گوشه ی لب هایش محو شد. لحظه ای صدای پیانو قطع شد و دوباره از همان نُت اول شروع به نواختن کرد. بتهوون بود، می شناختمش، سی، با همان نُتی آغاز می شد که اسمش.

بیرون باران می بارید،بارانی بی وقفه، مداوم و یکنواخت. مداوم و یکنواخت. باران همان موقعی شروع شد که با دوستام به طرفِ خانه ی آن ها راه افتادیم. صبحِ روزِ بعد هم هنوز می بارید، هنگامی که خواستم چهره ی او را نقاشی کنم و نتوانستم. شاید هم در این مدت چند بار باران قطع شده و دوباره کارش را از سر گرفته باشد، ولی برای من که باران یکسره می بارید. مداد را کناری گذاشتم و باران را تماشا کردم.

بعد از آن دیگر هیچ وقت چهره اش یادم نیامد، درست از فردای آن روز. انگار کسی به صورتش شلیک کرده و چهره اش را میانِ نمامِ صورت های دیگر پخش کرده بود. شاید هم حالا دیگر او مُرده باشد. نمی دانم، فقط این را می دانم که آن موقع زنده بود و داشت پیانو می زد. شاید هم صدای ضبط شده ای بود در اتاقِ پذیرایی، که مادرش برای جلبِ توجهِ دوستانِ پسرش که ما بودیم گذاشته بود.

 

عنوان: شلیک به پیانیست

نویسنده: مهدی فاتحی

مشخصات نشر: تهران:نیلا،1391.

شابک: 1-07-5140-600-978


موضوعات مرتبط: معرفی کتاببزرگسالانرمان
برچسب‌ها: رمانپیانوکتابشلیک به پیانیستبارانپیانیستچهرهشلیکسرگرمیمهدیفاتحیمهدی فاتحیتفننیاوقات فراغتفراغترمان شلیک به پیانیست

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 2 شهريور 1400 | 5:57 | نویسنده : Za.Za.Me |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

.: Weblog Themes By K 2 C O D :.